زندگی و هنر بحث برانگیز پیکاسوپیکاسو
پیکاسو به طور گسترده به عنوان یکی از بهترین هنرمندان تمام دوران و مطمئناً مهم ترین هنرمند عصر مدرنیسم در نظر گرفته می شود. با وجود این، بسیاری از دستاوردهای او بحث برانگیز است. بسیاری از نویسندگانی که درباره او نوشتهاند، مشخصاً به دنبال کنار گذاشتن جنبهای از آثار عظیم او، تمرکز بر هسته مرکزی هستند، که با این حال، به نظر میرسد که سرنوشت آن غیرقابل تعریف باقی بماند. همین موضوع را می توان در مورد زندگی نامه پیکاسو که مملو از دیدگاه های در حال تغییر است، گفت.
اگرچه پیکاسو در جوانی خود با فرهنگ کاتالان ارتباط نزدیکی داشت، اما در کاتالونیا به دنیا نیامد، بلکه در مالاگا در سال 1881 به دنیا آمد و تا ده سالگی در آن شهر زندگی کرد. نام پیکاسو از مادرش، نه پدرش - دون خوزه روئیز بلاسکو - یک نقاش دانشگاهی با استعدادهای متوسط و یک معلم حرفه ای هنر آمده است. پس از ترک مالاگا، خانواده چهار سال را در کورونا گذراند تا اینکه دون خوزه به عنوان استاد دانشکده هنرهای زیبا در بارسلون منصوب شد که از نظر فرهنگی سرزندهترین شهر اسپانیاست.
استعدادهای هنری پیکاسو در حال حاضر با سرعت شگفت انگیزی در حال رشد بود - به نظر می رسد که او هرگز یک "هنرمند کودک" نبوده است - و او به سرعت به سبک تحصیلی تایید شده آن روز تسلط یافت. از آنجایی که پدرش قبلاً یک نقاش حرفهای بود، هیچ دلسردی در دنبال کردن یک حرفه هنری نداشت: یک داستان نشان میدهد که پدر آنقدر تحت تأثیر استعداد پسرش قرار گرفته بود که به طور تشریفاتی از پالت و قلمها به او استعفا داد. پیکاسو در آکادمی بارسلونا، و همچنین، به طور خلاصه، در آکادمی سلطنتی سن فرناندو در مادرید تحصیل کرد، اما هیچ یک از این مؤسسات چیز زیادی برای آموزش به او نداشتند. در بارسلونا، در جوانی، او بخشی از حلقهای از هنرمندان و روشنفکران fin de siecle را تشکیل داد که در میخانهای به نام Els Quatre Gats (چهار گربه، به زبان کاتالانی) گرد هم میآمدند. آثار پیکاسو در این زمان تحت تأثیر نقاشان فرانسوی زندگی شهری مانند اشتاینلن و تولوز لوترک قرار گرفت.
در سال 1900 پیکاسو اولین دیدار خود را از پاریس در همراهی کارلوس کاسامگاس، نقاش جوان دیگری از همان گروه در بارسلونا انجام داد. خودکشی کازامگاس (به دلیل ناتوانی و عشق نافرجامش) الهام بخش بسیاری از نقاشی های دوره آبی پیکاسو بود که اعلام استقلال هنری او بود. در سال های آغازین قرن، او بین پاریس، مادرید و بارسلونا رفت و آمد می کرد. در سال 1901، آمبرویز ولارد (1939-1866) یک فروشنده هنری زیرک به او نمایشی انفرادی داد، که دوستی شاعر ماکس ژاکوب را برای او به ارمغان آورد (تا آن زمان حلقه پاریسی او تقریباً تماماً از اسپانیاییهای مهاجر تشکیل شده بود). ژاکوب او را به نویسندگان دیگری، به ویژه گیوم آپولینر (1880-1918) معرفی کرد. سرانجام، در سال 1904، پیکاسو در ساختمان استودیو ویران شده معروف به باتو-لاووار به دلیل شباهت خیالی آن با قایق هایی که در آن زمان برای شستن لباس ها در رودخانه سن استفاده می شد، در پاریس اقامت گزید و به زودی به مرکز حلقه ای از هنرمندان آوانگارد تبدیل شد. و شاعران او معشوقه ای به نام فرناند اولیویه پیدا کرد که بعداً کتابی از خاطرات نوشت که این دوران را ثبت کرد و دوستی نویسنده و مجموعه دار آمریکایی گرترود استاین را به دست آورد. فرناند توصیفی از ظاهر پیکاسو در این زمان ارائه کرد:
کوچک، سیاه، ضخیم، بی قرار، مضطرب، با چشمانی تیره، عمیق، نافذ، عجیب، تقریباً ستاره دار. حرکات ناهنجار، دست های یک زن، بد لباس، بد آراسته. یک دسته موی ضخیم، سیاه و درخشان، بر پیشانی باهوش و سرسخت او ریخته بود.
دوره آبی به دوره رز کمتر دلتنگ اما همچنان غمگین تبدیل شد، و این امر جای خود را به مجموعه ای از Saltimbanques داد - نقاشی های ظریف از بازیگران سیرک و سرگرمی های دوره گرد، با پژواک نمادگرای دانشگاهی Puvis de Chavannes. در سال 1906، پیکاسو اینها را رها کرد تا برخی از تصاویری را که با بدوی گرایی سنگین مشخص شده بودند، ترسیم کند. اینها در ماههای بعد منجر به یک انفجار خلاقانه خارق العاده شد. در سالهای 1906-1907 پیکاسو چیزی را که شاید شناختهشدهترین نقاشی او به نام Les Demoiselles d'Avignon است، ساخت. این گروه وحشی از زنان برهنه به شوخی توسط شاعر آندره سالمون به دلیل شباهت ظاهری اش به زندانیان یک فاحشه خانه به خصوص طبقه پایین در بارسلون تعمید داده شد. آن تعداد معدودی را که آن را در استودیوی پیکاسو دیدند شوکه کرد: برای مثال براک گفت که پیکاسو میخواهد مردم یک رژیم غذایی معمولی را با یکی از دوغ و کتان مبادله کنند (اگرچه کمی بعد خودش تصویر مشابهی از یک برهنه را ترسیم کرد).
یکی از اجزای تشکیل دهنده Les Demoiselles کارهای متاخر سزان بود. دیگری هنر آفریقای سیاه بود. در حال حاضر این آفریقا بود که پیروز شد و پیکاسو به دوره ای رفت که به آن دوره سیاه پوستان (epoque negre) می گویند. این تغییر و تحول سرنوشتساز دیگری را به دنبال داشت: تکامل کوبیسم تحلیلی، که پیکاسو با همکاری براک ایجاد کرد. کوبیسم با سبکهای قبلی که پیکاسو استفاده میکرد متفاوت بود، زیرا دستور زبان رسمی پیچیدهای داشت، راهی برای کدگذاری ظاهری که به زبان جدیدی برای یک نسل کامل از نقاشان انتزاعی تبدیل شد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”